ساحل

دلنوشته ها

ساحل

دلنوشته ها

یک سوال؟

هیچ پرسیده ای که عالم شهادت بر چه شهادت می دهد که نامی اینچنین بر او نهاده اند؟

سید مرتضی آوینی

*********************************

به قول دوستان پی نوشت:

* با عرض پوزش فعلا اهل شعاریم و ادا در میاوریم......معنیش را نمی فهمیم که اگر فهمیده بودیم حرکت کرده بودیم...

یا علی

 

سفری دوست داشتنی

 

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

أکثِروا ذِکرَ المَوتِ ، فما مِن عَبدٍ أکثَرَ ذِکرَهُ إلاّ أحیا اللّه‏ُ قلبَهُ وهَوَّنَ علَیهِ المَوتَ .

مرگ را فراوان یاد کنید ؛ زیرا هیچ بنده‏اى آن را بسیار یاد نکرد ، مگر این که خداوند دلش را زنده گردانید و مردن را بر او آسان ساخت .

 

چرا مرگ را دوست نداریم و یا بهتر بگویم چرا نمی خواهیم به آن فکر کنیم؟؟

اگر مسلمان نباشیم!!!،،، همه انسانیم و سفر ابدی اطرافیان و آشنایانمان را دیده ایم و می بینیم و آن را باور داریم که بالاخره همه رفتنی هستیم و انا للله و انا الیه راجعون.

اما نکته ای که باعث می شود تا مرگ  را جدی نگیریم و یا نخواهیم که آن را به یاد داشته باشیم، عملکرد ما در دنیا و نوع رفتنمان و یا  تاثیر رفتنمان است که مطمئنا اگر دست پری به لحاظ این معیارها داشته باشیم ،برای مرگ لحظه شماری می کنیم و اشتیاقی وصف ناپذیر برای دیدار یار خواهیم داشت ، مگر نه اینکه حضرت رسول فرمودند"المَوتُ رَیحانَةُ المؤمنِ . مرگ دسته گل خوشبوى مؤمن است ."

و حال باید حق داد به شهدا که شبهای عملیات سر از پا نمی شاختند و شهادت را اوج زندگی ابدی می دیدند.که حقا وجود شهدا و نوع رفتنشان و حتی جای خالیشان ریشه شجره طیبه اسلام را آبیاری کرده و می کند و این سفر، سفری دوست داشتنیست. باید حق دهم به حماد که هر وقت نام یک شهید را می برم حلقه اشک چشمانش را در بر میگیرد و نگاه پر حسرتش را به خوبی لمس می کنم.

هرکسی به بهانه ای راهی می شود.بهانه هایی چون بیماری،سکته،تصادف،حوادث غیر مترقبه و یا......بی بهانه برای خدا ! چه بهانه ای بهتر از این.....

وقتی می بینم برخی ازاین بنی بشر برای فردای کاذبشان اینگونه حرص می زنند و خودشان را به زحمت می اندازند با خودم می گویم برای فردای واقعیمان چه کرده ایم؟

کجا ایستاده ایم؟

به کجا می رویم؟

با چه توشه ای؟

رفتنمان چگونه است؟

آیا برای مرگ ذوق می کنیم؟

آیا برای دیدن یار اشتیاق داریم و یا خجالت زده ایم؟

این روزها دغدغه هایم  شده است...

 

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

أکثِروا مِن ذِکرِ هادِمِ اللَّذّاتِ ، فقیلَ : یا رسولَ اللّه، فما هادِمُ اللَّذّاتِ ؟ قالَ : المَوتُ ، فإنّ أکیَسَ المؤمنینَ أکثَرُهُم ذِکرا للمَوتِ ، وأشَدُّهُم لَهُ استِعدادا .

ویران کننده خوشى‏ها را فراوان یاد کنید . عرض شد : اى رسول خدا ، ویران کننده خوشى‏ها چیست ؟ فرمود : مرگ ؛ زیرکترین مؤمنان کسى است که مرگ را بیشتر یاد کند و براى آن آماده‏تر باشد .

 

 

 

خدایا مرگ را برایمان دوست داشتنی ترین سفر قرار بده !

آمین!

 

حالا برو در بهشت برایم دعا کن....

 

*************************************************

به قول دوستان پی نوشت:

* از فاصله ها می ترسم...می ترسم...

* شیرازی مدیربلاگفا در اقدامی قابل پیش بینی و دور از عقل و شعور و منطق و در راستای مسدود کردن وبلاگهای ارزشی ، سایت حسین قدیانی عزیز را از لینک تمام وبلاگهای بلاگفا حذف کرده و امکان لینک دادن به سایت حسین قدیانی را برداشته است. این درحالیست که این روزها حمله به حسین قدیانی از طرف برخی مدعیان اخلاقمداری و اصولگرایی آغاز شده است!!!!!!

جناب شیرازی! نکندما هم در بلاک لیستتان قرار گرفتیم!!!!

* چگونه است که ما خود را در انتقاد به دیگران ذیحق می دانیم اما تحمل نقد دیگران به خودمان را نداریم؟!!!

* این مطلب را هم برای وطنم خط خطی کرده ام.

* خدای من هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر! عمری گرفته ای مبادا رها کنی!

یا علی

به بهانه رفتنت!

 

 

یا بنت علی(س)

خواستم بنویسم از رفتنت‌‌‌‌‌ ، اما نشد...

خواستم بنویسم از دل تنگت، دل خونت ، اما نشد...

خواستم بنویسم از ورودت به کربلا و دلهره ات که این سرزمین تو را ز برادرت جدا می کند ، اما نشد...

خواستم بنویسم از داغ پسرانت و خجل شدنت دربرابر برادر ، اما نشد...

خواستم بنویسم از وداع علی اکبر و داغش بردل حسین(ع) ، اما نشد...

خواستم بنویسم از کشیده شدن قد قاسم ابن الحسن ، اما نشد...

خواستم بنویسم از تلظی اصغر و بی تابی رباب وحال تو ، اما نشد...

خواستم بنویسم از حسرت شنیدن یک خواهر از لبان عباس(ع) ، اما نشد...

خواستم بنویسم از عطش کودکان و کام تشنه خودت ، اما نشد...

خواستم بنویسم از کشیدن دست عبد الله ابن حسن از دستانت ، اما نشد...

خواستم بنویسم از لحظه وداع حسین از اهل خیام و باورت نشدن ، اما نشد...

خواستم بنویسم از عصر عاشورا و شلوغی قتلگاه ، اما نشد...

خواستم بنویسم از دویدنت به سوی گودی قتلگاه و پیراهن بلند عربی و زمین خوردن ، اما نشد...

خواستم بنویسم از فریاد وامحمدا سردادنت ، اما نشد...

خواستم بنویسم از دعوت مادرت که "این صید دست و پا زده در خون حسین توست" ، اما نشد...

خواستم بنویسم از بوسه بر گلوی بریده زدنت ، اما نشد...

خواستم بنویسم از خیمه های آتش گرفته و کودکان ترسیده و معجرهای .... ، اما نشد...

خواستم بنویسم از زمانی که همه را سوار محامل کردی و کسی نبود تا یاریت کند که خودت بر بالای محمل روی و چقدر جای جوانان بنی هاشم را خالی دیدی ، اما نشد...

خواستم بنویسم از چهل منزل اسارت اما نه اسیر عدو بلکه اسیر حسین ، اما نشد...

خواستم بنویسم از دیدگان خیره مانده به نوک نی ، اما نشد...

خواستم بنویسم از چوبه محمل و سر بشکسته ، اما نشد...

خواستم بنویسم از کوچه پس کوجه های کوفه و نامردمان کوفی ، اما نشد...

خواستم بنویسم از خرابه شام و سه ساله ، اما نشد...

خواستم بنویسم از بازار شام ، اما نشد...

خواستم بنویسم از مجلس شراب ، اما نشد...

خواستم بنویسم از 6ماه دوری از برادر و دل تنگت ، اما نشد...

خواستم بنویسم از تیکه کهنه پیراهنی که لحظه آخر میان دستانت فشرده بودی ، اما نشد...

خواستم بنویسم از نیمه ماه رجب ، اما نشد...

آخر نمی شود از تو نوشت و نمرد !!!

حالا اگر می روی کربلا ...برو یا علی

********************************************

به قول دوستان پی نوشت:

* پرسش مهیب بود، خدایا چگونه ای؟ کعبه دهان گشود و جواب آفریده شد....(میلاد مولود کعبه مبارک)

* دلم طاقت نیاورد تا نیمه رجب صبر کنم برای همین مطلب بالا را زودتر نوشتم.

* از آنجائیکه انسان ممکن الخطاست و نه جایز الخطا، این حقیر از یکی از وبلاگ نویسان ارزشی سوءبرداشتی کردم که لازم  میدانم همین جا از جناب آقای منتظری صاحب وبلاگ مرکز تحقیقات پیشرفته استراتژیک عذر خواهی کنم و حلالیت بطلبم.

* ما تاکی باید بنشینیم و ببینیم که این علی مطهری هر چه می خواهد از دهانش بیرون می ریزد؟ اول اهانت به رهبری بعد اهانت به مردم و دفاع از سران فتنه وحالا اهانت به نمایندگان مجلس و نمایندگان مردم آن هم در پوشش اصولگرایان !!!!

البته حق دارد! آقایان منفعت اندیش مجلس پس از شکستی که از مردم و دانشجویان خورده اند ،دست و پای خودر ا گم کرده اند و هر چه می خواهند می گویند! مگر علی لاریجانی رئیس مجلس به مردم اهانت نکرد؟

آقای لاریجانی چطور اغتشاشگران در خیابانها را پس از انتخابات ۸۸اعتراض مردمی خواند وبه آنان حق داد! اما اعتراض به حق دانشجویان را در باره خطای حتمی مجلس کاری غیر اسلامی و غیر ولایی خواند و آن را محکوم کرد؟!

به نظر من جرثومه فتنه در حال حاضر امثال لاریجانی و علی مطهری هستند.

* آقای شیرازی مدیر بلاگفا!

حتما بعد از خواندن این مطلب من وبلاگ مرا هم مثل دیگر دوستان مسدود خواهید کرد و هزار دلیل بیخودی برای مسدود کردنش می آورید! ایرادی ندارد من آماده ام بسم الله...

اخیرا کاشف به عمل آمده که یک سرویس دهنده وبلاگ که این روزها حرفش نقل و نبات محافل مجازیست،به حریم خصوصی وبلاگ افراد ورود پیدا می کند و از کامنتهای خصوصی سوءاستفاده کرده و در ایجاد اختلاف و دودستگی بین وبلاگهای ارزشی کوتاهی نمی کند.

البته این سرویس دهنده وبلاگ اخیرا در اعتراضی مه به او شده و ترک افراد ارزشی از این محیط دست به مظلوم نمایی زده است!!!(بر حسب وظیفه اطلاع رسانی کنیم)

* خدا نکند یک اشتباهی بکنیم بعد برای رفع آن و سرپوش کشیدن آن بخواهیم کارمان را ناظر به اصالت مرد یا زن بودنمان کنیم .اشتباه ،اشتباه است چه مرد باشیم و چه زن.نابود کردن شخصیت یک فرد هیچ ربطی به جنسیت ما ندارد.درک شرایط  ومخصوصا شرایط خاص ما هیچ ربطی به مرد و زن بودن ندارد و چه بسا آقایان کمی رک تر باشند اما چه زیباست اگر بپذیریم که اشتباه کردیم.این مطلب مرتبط است و بخوانید.

* خانه دومی هم در  شهر جدید پلاکفا ساخته ام.

یا علی